سربازهای دشمن وارد شهر میشن. اونها دستور گرفتن هرکسی رو سر راهشون میبینن، بُکُشن و اموالش رو به غنیمت ببرن. دستهدسته وارد خونهها میشن. توی یه خونه، سُفره پهنه، غذای گرم و آب خنک هنوز دست نخوردن. توی خونه دیگه لباسها روی بند پهن شده و هنوز آب ازشون میچکه… ولی هیچکس نیست! مهاجمها، جز صدای خودشون، صدای دیگهای نمیشنون! چی شده؟ پس مردم کجا هستن؟
داستانی که گفتیم، واقعیت داره! شاید کمی پیازداغش رو زیاد کرده باشیم، اما کمابیش همون اتفاقیه که بارها و بارها توی نوشآباد افتاده. نوشآباد، جزو شهرستان آرانوبیدگل، و در نزدیکی کاشانه.
مردم این شهر حدود هزاروپونصد سال پیش، یعنی زمانی که نوشآباد روستای کوچکی بوده، مدام مورد حمله دشمن و یاغیهایی از اقوام مختلف قرار میگرفتن. اونها با خودشون فکر کردن چطوری میتونن از جون و مالشون در برابر این حملههای گاهوبیگاه محافظت کنن!
نوشآبادیها شروع به کَندن کردن. اونها اونقدر با دست خالی و وسایل ابتدایی اون زمان، زمین سفت زیرپاشون رو کَندن تا کمکم جایی بهوسعت روستاشون، در دل خاک درست کردن.
اونچه امروزه بهنام شهر زیرزمینی نوشآباد میشناسیم، در واقع ساختار متراکم و پیچیدهای از اتاقهای کوچک، و راهروهای تودرتو برای مخفیشدن از شر یاغیهاست، که در زمان خودش، سازه مهندسی شگفتانگیزی بوده.
اطلاق اسم «اویی» به این مخفیگاه، روایتهای مختلفی داره. گروهی میگن اویی توی زبون مردم اون دوره، بهمعنی سلام بوده. اونها وارد این محوطه که میشدن، با این لفظ به هم سلام میکردن.
روایت دیگهای میگه نوشآبادیها از این صدا برای آگاهکردن همدیگه استفاده میکردن. صدایی شبیه اونچه سر بعضی زمینهای کشاورزی امروزی استفاده میشه. واژه اویی هم نوشتار همون آواست.
یا روایت دیگهای که راهنماهای شهر زیرزمینی نوشآباد تعریف میکنن، میگه این کلمه یا آوا، اسم رمزی بوده که برای گرفتن اجازه ورود از نگهبان، استفاده میشده.
خلاصه هرکدوم از این روایتها که درستتر باشه، اسم اویی روی این محوطه زیرزمینی مونده، و بهنام شهر زیرزمینی اویی معروف شده.
شهر زیرزمینی اویی رو توی دوره ساسانیها، یعنی حدود هزاروپونصد سال پیش میسازن. گویا تا حدود یک قرن پیش هم از این محوطه استفاده میشده. اما کمکم به دست فراموشی سپرده میشه.
بیشتر آثار تاریخی که از دل این شهر بیرون کشیدن، مثل سفالینهها و پیهسوزها (که با چربی یا روغن روشن میشده)، به دورههای سلجوقی تا تیموری، یعنی حدود پونصد تا هزار سال پیش برمیگرده.
طی اون دورهها، نوشآباد مدام مورد هجوم سربازهای عرب، افغانی، و غارتگرهای محلی قرار میگرفته. این حملهها موقع برداشت محصول کشاورزی، بیشتر میشده. مردم هم برای حفظ جون و مالشون، مدام به این مخفیگاه پناه میبردن، و به همین خاطر آثار زیادی از اون دوران توی شهر زیرزمینی پیدا شده.
جالبه بدونین اویی، بزرگترین شهر زیرزمینی دَستکَند جهانه که تا به امروز کشف شده. البته وسعت این شهر، بهخاطر برقراری ارتباط بین محلههای مختلف، خیلی زیاد شده.
از طرف دیگه، هر خونه یا بنای عمومی، مثل مسجد و حموم، ورودی خودش به این محوطه رو داشته، بنابراین راههای دسترسی زیادی هم داره، که البته خیلیهاشون دیگه در دسترس نیستن.
این شاهکار معماری که برای اختفا استفاده میشده، در عین حالی که نشوندهنده ناامنی منطقه در اون دوران بوده، تفکر هوشمندانه و تخصص مهندسی مردم محلی رو هم به نمایش میذاره.
نوشآباد شاید شهر کوچیکی توی دل کویر ایران باشه، اما بهخاطر این مخفیگاه شگفتانگیز، اسمش توی تاریخ معماری جهان ثبت شده.
تا امروز سه طبقه از این شهر زیرزمینی کشف شده. کاربری هر طبقه هم متفاوته. غیر از ورودیهای اصلی که ارتفاع خیلی کمی دارن، و بعضیها میگن بهخاطر سختکردن ورود دشمن بوده، ارتفاع بقیه اتاقها و راهروهای اویی معمولیه.
طبقه اول، چهار تا شش متر از سطح زمین فاصله داره. این طبقه برای دسترسی به گوشهوکنار شهر، و مراقبت نگهبانها بوده. این طبقه، نزدیک سطح زمینه، و ممکن بوده دشمن واردش بشه. برای همین، فقط راههای ورودی، مسیرهای انحرافی برای فریب مهاجمها، کانالهای ورود هوا، پلههای متصل به پایاب، و دستشویی داره.
روی دیوارها و به فاصله کمی از هم، جای چراغهای پیهسوز به چشم میخوره. بعضی جاها هم توی دیوار، سکوهای کوتاهی برای نشستن درست کردن.
طبقه دوم، دوازده تا چهارده متر از سطح زمین فاصله داره. توی این طبقه کلی اتاق، انبار آذوقه و دستشویی هست، و برای اسکان مردم بوده.
اتاقهای بزرگی در انتهای دو طرف این طبقه هستن که به احتمال زیاد برای کاربری عمومی، مثل دورهمیها بودن. اتاقی که در سمت جنوبی شهره، به طبقه اول راه داره. این اتاق، مسیر دسترسی به قنات هم هست.
طبقه سوم، هجده تا بیستوسه متر از سطح زمین فاصله داره. گویا این طبقه صرفا راهی ارتباطی برای رفتوآمد بین قسمتهای مختلف شهر زیرزمینی بوده.
سیستم تهویه شهر اویی از طریق کانالهای طبقه اول بوده. این کانالها، هوا رو از سطح زمین وارد محوطه میکردن. بعدهم چاههای بین طبقهها، جریان هوا رو منتقل میکردن. البته قناتهای نوشآباد که در عمقی پایینتر از شهر زیرزمینی بودن هم به تهویه کمک میکردن.
نوشآبادیها، ورودیهایی شخصی برای شهر زیرزمینی ساخته بودن که از چشم بیگانهها پنهون بود. برای مثال، تنور، گنجه (همون کمدهای دیواری امروزی)، صندوق، یا حتی چاهی توی طویله چهارپاها، میتونست ورودی شخصی به زیرزمین باشه.
بناهای عمومی، مثل مسجدها، آبانبارها و حمومها هم راههای دسترسی پنهونی به دل شهر زیرزمینی اویی داشتن، تا اگه موقع حمله، مردم توی مکانهای عمومی بودن، بتونن خودشون رو پنهان کنن.
نوشآبادیها توی این مخفیگاه، مشکل تأمین آب هم نداشتن، چون چاهها و پایابهایی درست کرده بودن که به قناتها وصل بودن، و دسترسی به آب رو راحت میکردن. (پایاب سطح کمعمقیه که آب قنات رو توی خودش جمع میکنه تا بهراحتی به اون دسترسی داشته باشن).
خلاصه اینکه شهر زیرزمینی اویی، بهاندازه قدمت چندصدسالهش، قصههای عجیب و باورنکردنی توی دلش داره. اگه زمانی این خاک زبون باز کنه، چه داستانهایی که از آدمها تعریف نمیکنه، کسانی که هربار به امید یافتن امنیت و زندگی دوباره، قدم به اویی میذاشتن.
راستش هنوز هم که پا توی این ساختار دستکند تودرتو میذاری، احساس امنیت همه وجودت رو پر میکنه. انگار هزاروپونصد سال تاریخ و فرهنگ این دیار پشتت ایستاده، و دلت رو به بودنش گرم کرده.
نویسنده: مهدی فیروزی
بلاگر، نویسنده و مترجم هستم. به علوم شناختی، ایدهپردازی، کارآفرینی و زبانهای خارجی علاقه زیادی دارم.