روستای آمره قم | بهشتی در دل کویر

اگه دنبال پناهی برای آسایش و آرامش می‌گردین، مقصدی جز طبیعت و روستا پیدا نمی‌شه. سفر به روستا یه تیر و چند نشونه. در کنار لذت بردن از طبیعت زیبا، با مردمی باصفا آشنا می‌شین که قدمت و تاریخ یه دیار رو به دوش می‌کشن.
قم رو همه به عنوان شهری کویری می‌شناسن. اولین چیزهایی که با شنیدن کویر به ذهن می‌رسه، گرمای هوا، قنات، شب‌های پر‌ستاره، مردم اصیل و خوش ذوقه. با بودن در روستاهای قم انتظاری که دارین برآورده می‌شه و با کوله‌باری از لبخند و خاطره‌ی خوش روستا رو ترک می‌کنین.
کلان‌شهر قم سه شهرستان خلجستان، قم و سلفچگان رو شامل می‌شه. خلجستان بخشیه که تنها دهستان اون دستجرده. این شهرستان روستاهای تاریخی و خوش‌آب‌وهوای زیادی رو شامل می‌شه که یکی از مهم‌ترین اون‌ها روستای آمره‌ است.
امروز بار سفر رو به قصد گشت‌وگذار در روستای آمره می‌بندیم تا علاوه بر نفس کشیدن در هوای پاکش با آداب و رسوم و تاریخ این روستا بیشتر آشنا بشیم.

روستای آمره قم (3)

معرفی روستای آمره قم (Amereh)

روستای آمره در فاصله ۸۶ کیلومتری شهر قم و ۸ کیلومتری مرکز بخش (دستجرد) قرار گرفته. روستای آمره، غربی‌ترین روستای استان قمه و در همسایگی استان مرکزی واقع شده. اين روستا در تابستون‌ها حدود ۳۰۰ خانوار و نزديک به ۱۵۰۰ نفر جمعيت داره و زمستون‌ها حدود ۱۳۰ نفر و ۷۰ خانوار، در اون ساکن هستن. به دليل مهاجرت بی‌رویه اهالی، روستا تقريباً به شکل نيمه ييلاقی دراومده.

روستای آمره قم (6)

تاریخچه روستای آمره قم

قديمی‌ترين ذکری که از آمره در کتاب‌های تاريخی اومده، مربوط می‌شه به تاريخ قم که در قرن چهارم نوشته شده. تو این کتاب اومده که « آمره کيخسره (کيخسرو) ملک آن را برای خاصه خود بنا کرده و آتشکده او بوده است. »
جز اين مورد، نام آمره را فقط می‌تونيم در سفرنامه‌ها و حسب‌حال‌هايی ببینیم که در دوره قاجار نوشته شده. ناصرالدین‌شاه قاجار در کتاب سفرنامه عراق عجم و در سفرنامه عتبات، عبداللّه مستوفی در کتاب شرح زندگانی من و دکتر مقدم در کتاب گويش‌ها، هر کدوم به مناسبتی به مطالبی در مورد آمره اشاره کردن.
چیزی که مسلمه، تاریخ بنای آمره به ۴ قرن قبل از ورود اسلام (حدود ۱۸۰۰ سال پیش) برمی‌گرده.

روستای آمره خلجستان قم (1)

وجود قبرستان‌های زرتشتيان (گبرها) در قسمت شمال غربیِ روستا، کشف اشيای قديمی و سکه‌های طلا همگی نشان از تاریخ کهن این روستا می‌ده. همچنین وجود پايه‌های قلعه قديمی در کوه شمالی موسوم به کوه قلعه مُرّ و رواج گويشی که باقيمونده زبان پهلوی اشکانیه، دلايل محکمی برای اثبات اصالت و قدمت روستاست.
این روستا یه درخت چنار بسیار زیبا رو سمبل خودش کرده. چنار قطوری که سن تقريبیش در نشريه درختان کهنسالِ استان قم، بالای 1000 سال برآورده شده. آمره یه حموم قدیمی داره که ۸۰۰ سال پیش ساخته شده تا آثار باقی موندش امروز اصالت این روستا رو به رخ بکشه. این حموم یه اثر معماری ارزشمنده که جز آثار ملی به ثبت رسیده.

درخت کهنسال روستای آمره قم

گویش محلی مردم روستای آمره

قدیمی‌های آمره اصالت خودشون رو حفظ کردن و هنوز به زبان اجدادشون سخن می‌گن. گويش آمره بازمانده يکی از شاخه‌های پهلوی اشکانیه. هم از نظر واژگان و هم از نظر قواعد صرفی و نحوی بسياری از عناصر زبان‌های باستان ايران رو در خودش حفظ کرده. این گویش از زبان پهلوی میانه (پارتی) گرفته شده. با گویش‌های مناطقی از قم، اراک، کاشان و اصفهان هم‌خانواده است. هر چند باتوجه‌به گسترش رسانه‌های جمعی، مهاجرت و عدم آموزش توسط والدین؛ گویش مردم آمره هم کم‌رنگ شده و بیشتر بین قدیمی‌ها شنیده می‌شه.

آداب‌ورسوم مردم روستای آمره

هر دیاری آداب خاص خودش رو داره و مردم اون رو به فرهنگ و آدابش می‌شناسن. اهالی آمره هم رسومی دارن که از دیرباز بینشون رایج بوده و تونستن اون‌ها رو نسل به نسل تا حالا حفظ کنن و انتقال بدن.

چاووشی خوانی در آمره

چاووشی آوازیه که با صدای زيبا و دل‌نشين سر می‌دن. آوازی که خبر عزيمت يا بازگشت زائری رو از زیارت می‌داد. در آمره رسم بر اين بود که يه هفته قبل از عزيمت زائر، چاووش‌خوان بر پشت‌بام منزل یا مسجد می‌رفت و اشعاری رو می‌خوند که خبرِ سفر رو به گوش اهلِ محل می‌رسوند. به‌تناسب مقصد، اشعار متفاوتی خونده می‌شه. چه بسا خیلی‌ها با شنیدن آواز چاووشی هوس سفر می‌کردن و به مسافر ملحق می‌شدن و گروهی درست می‌شد.
در روز مسافرت چاووش‌خوان بر فراز پشت‌بام اولين قصدکننده مستقر می‌شد. اهالی و اقوام با شنیدن آواز تو خونه مسافر جمع می‌شدن و با دیده‌بوسی بدرقش می‌کردن. اين عمل به تعداد زوّار تکرار می‌شد تا همه کنار هم تو روستا جمع می‌شدن و مسافرها رو با دادن هدیه و نذورات راهی می‌کردن. هنگام برگشت دوباره چاووش‌خوان با بانگ خوش، اهالی را به استقبال و دیده‌بوسی دعوت می‌کرد.
بعد از رفتن مسافر، بستگان مقداری خشکبار رو در دستمالی ابريشمی می‌‌ذاشتن و به چاووش‌خوان تقديم می‌کردن. مسافر بعد از برگشتش از سفر، هدیه‌ای به‌عنوان سوغات و دستمزد به چاووش‌خوان تقدیم می‌کرد.

چاووشی خوانی در روستای آمره

جار زدن يا وُنگ زيه در آمره

جار همون فریاد یا بانگ بلنده. چوپان بعد از برگشتن از صحرا، اگه می‌دید گوسفندی از گله‌اش کمه و برنگشته با رفتن به پشت‌بام خونش شروع به جار زدن می‌کرد. با صدای بلندِ خودش به اهالی اعلام می‌کرد که اگه گوسفندش به‌اشتباه بین گله اون‌ها رفته بهش برگردونن.

مناجات خوانی در آمره

در قدیم سحر خوان؛ اشعاری زيبا، دل‌انگیز و شنيدنی در سحرگاه ماه مبارک رمضان با صدای رسا و گيرا برای بيدار کردن بر بام منازل می‌خوند. مناجات‌خوان اشعارش رو چنان با حزن و سوز ادا می‌کرده که هنوز هم اهالی با حسرت از اين سنت زیبا ياد می‌کنن. امروزه صدای بلندگو جای خودش رو به این سنت زیبا و شنیدنی داده. تو این مناجات ابیاتی مثل (الهی به حق دل داغدار يا الله به آه يتيمان، به شب‌های تار يا اللّه) خونده می‌شد.

باورهای کهن در روستای آمره

باورها همون اعتقادات عامیانه‌ای هستن که بین مردم رواج دارن و هیچ منبع و سند قانونی براشون پیدا نمی‌شه. شاید اگر ریزبینانه بهش نگاه کنیم ریشه باور‌ها رو ملی، اسطوره‌ای، تاریخی و مذهبی ببینیم. باورها هر چی که باشن بین مردم مرسومه و حتی گاهی بهش اعتقاد دارن. جالبه چندتا از باورهای رایج بین مردم آمره رو با هم بشناسیم.
می‌گن زمين روی شاخ گاوی قرار داره و خود گاو بر گرده ماهی سوار شده. گاو هر چند مدت یک‌بار خسته می‌شه و زمين رو روی شاخ‌های خودش جابه‌جا می‌کنه، منشأ زلزله همین جابه‌جا شدن روی شاخ گاوه.
تو یه باور دیگه گفته می‌شه، پيرزنی ده روز قبل از عيد نوروز روی تابی می‌شینه. در روز عرفه (قبل از عيد) بوی حلوای خيراتی برای مردگان به مشامش می رسه و بی‌هوش می‌شه و از تاب می‌افته. اگه پيرزن داخل آب بيفته، ايام عيد هوا بارونیه. اگه روی خاک بيفته، هوا پرگرد و غبار و اگه بر روی سنگ‌های کوه بيفته هوا آفتابی می‌شه.
بر اساس یه باور دیگه معتقدن که مرغ حق (جغد)، روز از صحرا و دشت يه دونه گندم حرام می‌خوره و تو گلوش می‌مونه. به همين دليل، شب خودش را با سر از شاخه‌ای آويزان می‌کنه و حق حق سر می‌ده و از خدا می‌خاد اون رو ببخشه. سحر‌گاه، گندم به شکل قطره خونی از گلوش خارج می‌شه و مرغ حق از حرام، پاک و خاموش می‌شه. 

روستای آمره خلجستان قم (4)

می گن اگه موقع درآوردن کفش‌ها از پا، ناخودآگاه کفش‌ها روی‌هم بيافتن، شخص به زيارت يکی از اماکن متبرکه می‌ره.
باور دارن اگه کسی مُرده‌ای رو خواب ببينه و بتونه انگشت کوچیک مرده رو بگيره، هر سؤالی ازش بپرسه حتماً جواب صحيح می‌ده.

بازی‌های محلی روستای آمره قم

آپول یه بازی محلیه که با پنج عدد سنگ‌ریزه اجرا می‌شه. این بازی می‌تونه دو يا چندنفره باشه و معمولاً به دو شکل انجام می‌شه. در هر دو شیوة بازی، اگه فرد در مراحل بازی نتونه کار خودش رو درست انجام بده از دور خارج می‌شه و نوبت به نفر بعد می‌رسه. دور بعد، بازی رو از جایی که باخته ادامه می‌ده. برنده بازی کسیه که بتونه مراحل بازی رو بهتر و زودتر از بقیه انجام بده.

مکتب خانه ها در آمره

قدمت اولین مکتب‌خونه‌ها در آمره مشخص نیست؛ اما طبق گفته‌ی قدیمی‌های روستا، همیشه مکتب و مُلا (معلم مکتب) آماده‌ای تدریس به دانش‌آموزها بودن. مدرسه در شکل نوین امروزی از سال ۱۳۲۶ با یک کلاس و هشتاد دانش‌آموز کار خودش رو در منزل یکی از اهالی آمره شروع کرد، تا به پنج کلاس رسید. در دهه‌های چهل و پنجاه تعداد دانش‌آموزان آمره به ۱۵۰ نفر می‌رسید. باوجوداینکه در اواخر دهه ۶۰ مدرسه راهنمایی هم احداث شد، اما با مهاجرت‌های بی‌رویه، چراغ هر دو مدرسه و مکتب‌خونه‌ها برای همیشه تو این روستا خاموش شد.

مشاهیر روستای آمره قم

وقتی صحبت از درس و مدرسه می‌شه یاد مشاهیر می‌افتیم که با طی کردن درجات علمی به جایگاهی خاص رسیدن و افتخار هر دیار هستن. یکی از مشاهیر آمره، حاج شيخ حسن‌علی پيشوا بوده که تحصیلات خودش رو در قم نزد علمایی چون عظام فيض، آيت‌اللّه بروجردی، آيت‌اللّه گلپايگانی و آیت‌الله خمينی گذروند. از این عالم، حواشی پراکنده‌ای در باب فقه باقی مونده که به چاپ نرسیده.

عکس مرحوم حاج شیخ حسنعلی پیشوا

صنایع‌دستی و سنتی روستای آمره قم

از مهم‌ترين شغل‌ها و صنايع‌دستی در روستای آمره تا چند دهه قبل می‌شه به: نخ‌ریسی، بافندگی جوراب و دستکش پشمی، عبا دوزی، خورجين دوزی و گلیم‌بافی می‌شد.
مهم‌ترین صنعتِ سنتیِ آمره رنگرزی بوده. تا حدود نیم‌قرن پیش کارگاه‌های رنگ کاملاً فعال‌بودن و تقريباً تمام خانواده‌های آمره به نوعی با اين صنعت درگير بودن. هنوز هم بقايای خمره‌ها و ظروف مسی رنگرزی در بسياری از خونه‌های آمره ديده می‌شه. در قدیم برای رنگ‌زدن از مواد طبیعی استفاده می‌شد که امروزه جای خودش رو به مواد شیمیایی داده. نخ‌ها و پارچه‌ها بعد از رنگ‌شدن و آبکشی تو رودخونه از دیوار آویزون می شدن. تصور کنین، دیوارهای کاه‌گلی رو که با رنگ‌های مختلف رنگین‌کمونی شدن.

رنگرزی در روستای آمره قم

قالی‌بافی، هنر و صنعتیه که بین زن‌ها و دختران آمره بوده و تا امروز باقی مونده. در قدیم فقط قالی‌های ضخیمی به نام خرسک می‌بافتن که ارزان قیمت بود. با بروز شدن صنعت فرش، ظرافت و زیبایی به قالی‌های هنرمندان آمره هم رسید. هر چند امروزه بسیار کمرنگ شده و در کمتر خونه‌ای دار قالی دیده می‌شه.

کشاورزی، باغداری، دامداری، نجاری و آهنگری هم شغل‌های رایج در بین اهالی بود که متأسفانه با مهاجرت و بروز شدن مردم، خیلی از اون‌ها به فراموشی رفته.

طبیعت روستای آمره

شاید همیشه تصورتون از بودن در منطقه کویری، گرما و بیابون باشه. با پا گذاشتن به روستاهای غربِ قم نظرتون عوض می‌شه. خلجستان با آب‌وهوای ییلاقی، عروس گردشگری در قم محسوب می‌شه. این منطقه از استان، با طبیعت شگفت‌انگیزش روستاهای شمال رو به یادتون میاره.

روستای آمره خلجستان قم (2)

آمره در آغوش کوه‌ها و باغ‌های باصفا محصور شده. طبیعتی ییلاقی که از غرب به شرق گسترده شده و آب‌های صبور و آرام در کنار روستا به راهشون ادامه می‌دن. آب شرب اين روستا از يک حلقه چاه، تأمين می‌شه. زمين‌های کشاورزی و باغ‌ها توسط يک چشمه و چهار رشته قنات به شکل خرده‌مالکی آبياری می‌شن.

روستای آمره قم (7)

حرف آخر

آمره رو ترک می‌کنیم با ریه‌های پر از اکسیژن پاک. با دلتنگی برای شب‌های پرستارش. با صدای پرند‌های آزادی که هنوز تو گوشمون مونده. ترک می‌کنیم، تماشای قامت رعنای چنار ۱۰۰۰ساله رو. عطر خوش نون محلی و لبنیات تا همیشه در مشاممون می‌مونه.

روستای آمره خلجستان قم (5)

سفر به آمره بهمون ثابت می‌کنه بهای داشتن روزهای خوش اصلاً گرون نیست و نباید سخت بگیریم. دلمون برای پاکی و نجابت مردمش تنگ می‌شه و حتماً دوباره به این‌جا بر‌می‌گردیم.

توجه: اطلاعات این مقاله از منابع اینترنتی گردآوری شده است. در صورت مشاهده هر گونه مغایرت با اطلاعات واقعی می‌تونین برای ما کامنت بذارین و به ما در بهبود اطلاعات کمک کنین. اگر اطلاعاتی در خصوص هر کدوم از روستاهای این مقاله دارید، اطلاعات تماستون رو برای ما کامنت کنین تا باهاتون تماس بگیریم و این مقاله رو بهبود بدیم.

الهام چنگایی

نویسنده: الهام چنگایی

من الهامم. دختری که مثل تنهاترین نهنگ دنیا, آواز دلنشین سر می‌ده و تو کتاب‌ها غرق می‌شه. مثل یه گنجشک که نوک می‌زنه و روزی می‌گیره، کلماتی که تو مغزم جیک‌جیک می‌کنه، با نوک زدن روی کاغذ و کیبورد میارم. نوشتن رو دوست دارم چون ذهنم رو درگیر و خالی می‌کنه.

نظرات

  • هنوز نظری ندارید.
  • یک نظر اضافه کنید